از شاه گلم "پرسوس"

2015-08-19 18:22

از شاه گلم "پرسوس"

برای "َش" باشد که دیگر سرود نخواند.

فریدون ارشدی

 

سرود مقاومت سر داده­ ای با آن صدای زلالت، چرا؟!

با انگشت باریک و رؤیای بلندپروازت،

می روی "کوبانی" را آباد کنی! چرا؟

"مرگ اینگونه ات خواهد گفت"!

 

زمان ویرانی و مردن زیبائی ست

شاه گلم!

خواهی جهان تاریکی را روشنا دهی؟

الاهه ی روشنائی هستی مگر تو؟

 

فریاد چشمه­ ی گلویت

به گوش خدا هم نخواهد رسید.

 

همین پریروز بود

گونه های معصومت

در بوکان

با اسید سوزانده شد.

همین دیروز هم

با سوت و عربده و چاقو

شکوه ات را تکه تکه کردند

در سلیمانیه.

 

به تنهایی در کدام شهر شهامت قدم زدن دربازار را داری

اگر با نیم نگاه خورده نشوی و

کشته نشوی؟

در کدام گوشه ی این سرزمین خونین

بمبی کمین نکرده

تا همدیگر را آنجا ببینیم؟

به امید کدام ایزد بیرون می روی،

که کتابش پراز بمب و تی ان تی نباشد؟

زمانه ی ویرانی و مردن زیبائیست

شاه گلم!

 

ترجمه: فریدا نارین