از شاه گلم "پرسوس"
از شاه گلم "پرسوس"
برای "َش" باشد که دیگر سرود نخواند.
فریدون ارشدی
سرود مقاومت سر داده ای با آن صدای زلالت، چرا؟!
با انگشت باریک و رؤیای بلندپروازت،
می روی "کوبانی" را آباد کنی! چرا؟
"مرگ اینگونه ات خواهد گفت"!
زمان ویرانی و مردن زیبائی ست
شاه گلم!
خواهی جهان تاریکی را روشنا دهی؟
الاهه ی روشنائی هستی مگر تو؟
فریاد چشمه ی گلویت
به گوش خدا هم نخواهد رسید.
همین پریروز بود
گونه های معصومت
در بوکان
با اسید سوزانده شد.
همین دیروز هم
با سوت و عربده و چاقو
شکوه ات را تکه تکه کردند
در سلیمانیه.
به تنهایی در کدام شهر شهامت قدم زدن دربازار را داری
اگر با نیم نگاه خورده نشوی و
کشته نشوی؟
در کدام گوشه ی این سرزمین خونین
بمبی کمین نکرده
تا همدیگر را آنجا ببینیم؟
به امید کدام ایزد بیرون می روی،
که کتابش پراز بمب و تی ان تی نباشد؟
زمانه ی ویرانی و مردن زیبائیست
شاه گلم!
ترجمه: فریدا نارین